به نام آنکه مرا آفرید، بـــــــــی پرسش!

دوشنبه

گم شده ام

کودکیم گم شد بین گلهای چادر مادر .... بی عطر ........... بوی مادر ندارد این گل هیاهوی بازار و کودکیم ..... چادر مادر من خار نداشت...................

شنبه

صخره و سنگ

بازهم
تکرار ِ، زمان.
یک،عشق و حسرت بوسیدن آن.
و گذر از نگه ِ آغشته به آب،
آب و همدستی بــــــــــــــــــاد،
ساحل ِ دور
موج ِ عاشق، به امید، دی دار.
رد پایی از، دوست.
گوشوارهء فیل و زوزه باد،
در آن!
که تنش زخمیه از، خنجر ِ عشق.
اشک باران ، بر آب.
تو و سنگ ِ دل ِ یک دیوار،
که نشست ، بر، ساحل و جدایی انداخت و نگه داشت، دستان ِ امید،
دل ِ دریا،
در خود.
تا نبینی، که دو چشمش، مانده براه!
تا نلرزد، دل ِ تو.
که مبادا! رد ِ پایت،
بچرخد، برسد ، بردریا؛
دست و پا زدنش را بی تو!
بی قراریش، اما!
سبز شد، بر رخ ِ سنگ.
تا که فریاد زند، ظلمش را و ببیند،
حتی !
رفتنت را؛
اما، با گل سنگ.

یکشنبه

همبازی

یه خط سیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاه
نقاشی بسه.
بیا بازی.
بیا جاهامونو عوض کنیم.
من مثل تو و تو جای من،
بیااین این چادر ِ من، بگیر؛
:چرا میخندی؟
خب فقط یکم بلنده!
تو که خنده دارتر شدی!
ببین من نمیخندم .
میشه دلتو به من بدی و با من دوست شی؟ فقط تــــــــــــــــــو، بازی. چرا اخم میکنی؟
حالا با من دوست میشی؟
مامانت داره صدات میکنه؛
اومده دنبالت.
مواظب خودت باش.
بازم میای؟
هـــــــــــــــــــــــِی صبرکن؛
وایســـــــــــــــا
نفسم گرفت؛ تو، هم
کوچیک و کوچیکتر شدی.
فقط میخواستم بگم:دلم و جای دلت که بهم ندادی
تو جیب شلوارت جا موند!
خوب ازش مواظبت کن ...............
باور نکردم وقتی بچه همسایه گفت: ی ِ کم، دورتر دلمو از شیشه انداخته بودی بیرون.
دیر فهمیدم که راست میگفت!

پنجشنبه

تور

:بودو، دیر شد.
:کفشاتو با خودت بیار،
نپوش ..... خیس میشنا ........
بودو، تا ساحل از آواز محلیا ساکت نشده.

الان توراشونو جم میکننا.
:اینــــــــــــــاها!
:ایـــــــــــنـارو میگفتم،
- ببین.
تور هـنـــــــــــــــوز تو آبه!

یه هماهنگی موزون که فقط میشنوی ولی نمیفهمی!
تلاش صیادو صید
هردو، بــــــــــــــــــــــــــــــــــرای، زندگــــــــــــــــــــــی
اما، کــــــــــی پیروز میشه؟
ایــــــــــــــن ها یا
اونـــــا؟

-ببین دارن یـــــــــه چیزی میگن،گوش کن.
...................هیـــــس!
یه، نفس، ســـــــــــــــــــــاکت بــــــــــــــــــــــــاش!
دلشون تنگ شده برا آب
دارن میگن آب، آب، آب.

:بلندتر بگو.

: آخه اینجوری هیـــــــــــــــــــــــچکس صداتو نمیشنوه.
:داد بـــــــــــــــــــــزن. شـــــــــــــــــــــــاید شنیدنو، تــــــــــــــور، تـــــو دستشون لغزید!