به نام آنکه مرا آفرید، بـــــــــی پرسش!

یکشنبه

همبازی

یه خط سیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاه
نقاشی بسه.
بیا بازی.
بیا جاهامونو عوض کنیم.
من مثل تو و تو جای من،
بیااین این چادر ِ من، بگیر؛
:چرا میخندی؟
خب فقط یکم بلنده!
تو که خنده دارتر شدی!
ببین من نمیخندم .
میشه دلتو به من بدی و با من دوست شی؟ فقط تــــــــــــــــــو، بازی. چرا اخم میکنی؟
حالا با من دوست میشی؟
مامانت داره صدات میکنه؛
اومده دنبالت.
مواظب خودت باش.
بازم میای؟
هـــــــــــــــــــــــِی صبرکن؛
وایســـــــــــــــا
نفسم گرفت؛ تو، هم
کوچیک و کوچیکتر شدی.
فقط میخواستم بگم:دلم و جای دلت که بهم ندادی
تو جیب شلوارت جا موند!
خوب ازش مواظبت کن ...............
باور نکردم وقتی بچه همسایه گفت: ی ِ کم، دورتر دلمو از شیشه انداخته بودی بیرون.
دیر فهمیدم که راست میگفت!