به نام آنکه مرا آفرید، بـــــــــی پرسش!

سه‌شنبه

یک فوت

خون و اشک را
شام خود، ما کرده ایم.
..........
تک به تک، یا
هر ده نفر
با یک نفس؛
..........
شامی از تن
نوشی از خون
تو را مهمان خود، ما کرده ایم.
.............
-سفره ات، آماده است،
بیا
لقمه ای رنگی ،بزن.
...........
یک نفس
یک تن
یک صدا
یک جوی خون
تا به کِی؟
یا به کجا؟
................
این نفس ها،
این سکوت، که هم اکنون
هست،
فوتِ اجاق!
..........
عاقبت، طوفانی شود
بر شرر یا شرّی
که تو بر پا کرده ای.
.........
پس ببین، شعله ظلمت را!
دیر، شاید!
اما،
با یک نفس، یک فوت
عاقبت، ما خاموش کرده ایم.