قسم،به خاک سرزمینم،ایران
به خون برادرم،سهراب و به اشک مادرش
قسم به تن،دست تازیده سوخته ی،خواهرم
قسم به قرآن،که تحریفش کرده اند
قسم به سینه خشک مادری و ناله های طفل گرسنه اش
قسم به دست خالی و شرمنده بر رخ، نان آور ،خانه شان
قسم به نفسهای بریده احسان،
به ساق های شکسته شان.
قسم به قلب نشان رفته زنی،
قسم به خون ریخته اش و دستهای پر خونشان.
قسم به ارواح پاک و خفته در خاک،بی نام و نشانشان
و تن های بی روح جوانشان
و چشمهای منتظر براهشان.
به مرگ رامین و شام آخرش،قسم
قسم به واپسین دم،
محسن و امیر.
قسم به دردشان و زجرشان و مرگشان
به اشکشان و بغض فروخوردو ناله های بی گناهشان.
به شیر پرچمم قسم،
تا زمانی،
خونشان،
خارج از رگهاشان
جاری نکردم
ننگ بادم
گر، دمی، آسوده،ساکت، من، بتوانم، بنشینم.