به نام آنکه مرا آفرید، بـــــــــی پرسش!

جمعه

غفلت

ماهی سرخ
توی، یک ،تنگ بلور
که نشسته
به سکوت
تا ببیند لحظه تحویل سال
مرز، مأیوس و امید
مرز، شکرانه سالی دیگر
مرز، پایان همه تنهایی
بیا این عیدی ت
و دست گرم یه پدر
سینه پر تپش تو مادر
همه سرخوش
اما
بیخبر
از ماهی
در دهان گربه، میدود، همچون باد
و چه کوتاست
مرز
شادی و غم
مرگ و دیدار طلوع فردا.

هیچ نظری موجود نیست: