به نام آنکه مرا آفرید، بـــــــــی پرسش!

شنبه

محاکمه

دلم گرفته از زمین و زمان و از خودم بیشتر از همه
کاش میشد دنیا را نوردید و از خدا بازخواست کرد. کاش میشد مادر و پدری را در حین عشق بازی دستبند زد. کاش میشد فریاد زد همه سکوت را.
دلم میخواهد غرق شوم در باد در خواب در آب یا مرگ
فرقی نمیکند
خسته ام از همه چیز
کاش فریاد زنم بیایید و مرا با خود ببرید تا دنیای دیگر را ببینم
در این دنیا که جز بیرازی چیزی نیست شاید آنجا آتشش تنم را گرم کند

هیچ نظری موجود نیست: